
نام و عنوان:
کوروش دوم (Cyrus II)
معروف به کوروش کبیر
بنیانگذار دودمان هخامنشی و نخستین شاهنشاه ایران
تبار و نسب:
کوروش بزرگ از دو خاندان سلطنتی مهم ایران باستان زاده شد:
1. از طرف پدر (تبار پارسی و هخامنشی):
پدر: کمبوجیه یکم
پادشاه انشان (یکی از پادشاهیهای تابع ماد در منطقه فارس)
دربزرگ پدری: کوروش یکم
جدّ بزرگ پدری: هخامنش
بنیانگذار خاندان هخامنشی و نیای اصلی این سلسله
خاندان هخامنشی از قوم پارسها بودند که در جنوب غربی ایران، در ناحیهای بهنام پارس/فارس زندگی میکردند.
2. از طرف مادر (تبار مادی و آریایی):
مادر: ماندانا
شاهزادهٔ مادی، دختر آستیاگ، پادشاه ماد
پدربزرگ مادری: آستیاگ (Astyages)
آخرین پادشاه امپراتوری ماد
با این تبار، کوروش از سوی مادر، نوهی پادشاه ماد و از سوی پدر، وارث خاندان پارسها بود. این موقعیت منحصربهفرد او باعث شد پس از شکست مادها، بتواند دو ملت پارس و ماد را متحد کند و پایههای امپراتوری بزرگی را بگذارد.
همسر و فرزندان:
همسر: نام همسر کوروش بهطور قطعی در منابع تاریخی نیامده، اما برخی منابع یونانی از زنی بهنام کاساندان (Cassandane) یاد کردهاند که از خانواده هخامنشی و بانویی فرهیخته بوده است.
فرزندان:
کمبوجیه دوم: جانشین کوروش که پس از او پادشاه شد و مصر را فتح کرد.
بردیا (یا به گفته برخی، گئومات): در مورد او روایتهای مختلفی وجود دارد.
رخی منابع از دخترانی نیز نام بردهاند، مانند آتوسا، که بعدها با داریوش بزرگ ازدواج کرد و مادر خشایارشا شد.
در مجموع، کوروش وارث دو تبار سلطنتی بزرگ ایران یعنی پارسها و مادها بود و با پیوند این دو قوم، پایهگذار یکی از نخستین امپراتوریهای جهان با ساختاری متحد، گسترده و پایدار شد.
دوران کودکی و نوجوانی کوروش بزرگ
بزرگ، بنیانگذار امپراتوری هخامنشی، در حدود سال ۶۰۰ یا ۵۷۶ پیش از میلاد در سرزمین انشان در جنوب غربی ایران متولد شد. او از پدری پارسی بهنام کمبوجیه یکم و مادری مادی بهنام ماندانا (دختر آستیاگ، پادشاه ماد) زاده شد. تولد کوروش، در واقع پیوندی میان دو قوم بزرگ ایرانی ـ پارس و ماد ـ بود که بعدها نقش مهمی در یکپارچگی و استحکام امپراتوری او ایفا کرد.
افسانه تولد و دوران نوزادی
روایتهای مختلفی از تولد و کودکی کوروش وجود دارد، اما معروفترین آن، داستانی است که هرودوت، تاریخنگار یونانی، نقل کرده است:
آستیاگ، پدربزرگ مادری کوروش، خواب دید که از دخترش ماندانا پسری متولد خواهد شد که سلطنت او را از بین میبرد. برای جلوگیری از تحقق این خواب، پس از تولد کوروش، دستور داد نوزاد را بکشند. اما یکی از درباریان به نام هارپاگ که مأمور اجرای فرمان بود، دلش به حال کودک سوخت و او را مخفیانه به یک چوپان سپرد. این چوپان کوروش را مانند فرزند خود بزرگ کرد.
کوروش در کودکی، میان مردم ساده و در دل طبیعت رشد کرد. از همان سنین پایین، هوش، شهامت، رهبری و عدالتخواهی در رفتار او مشهود بود. گفته میشود در بازیهای کودکانه، همیشه نقش پادشاه را بر عهده میگرفت و بچهها نیز به او احترام میگذاشتند.
بازگشت به دربار و آغاز نوجوان
وقتی کوروش کمی بزرگتر شد، هویت واقعیاش آشکار شد و آستیاگ بهجای کشتن او، او را به دربار فراخواند. برخی روایتها میگویند که آستیاگ تحتتأثیر شخصیت و بزرگی کوروش، تصمیم گرفت او را نکشد. در این دوره، کوروش در دربار مادها آموزشهای سلطنتی دید و به آداب کشورداری، سیاست، جنگ، دیپلماسی و هنر سخنوری آشنا شد.
کوروش در نوجوانی باهوش، متفکر و نترس بود. او احترام همگان را جلب میکرد و بهرغم جوانی، حرفش در دربار شنیده میشد. تربیت در دو فرهنگ مختلف، یعنی فرهنگ پارسی و مادی، باعث شد او دیدگاهی بازتر و عمیقتر نسبت به حکومت و مردم داشته باشد